انجمن فضولباشان ماهشهر

ساخت وبلاگ
نام . رئیسعلیفامیل. دلوارینام پدر.  کدخدا محمد دلواری /لر بوشهری/نام مادر. شهین /لر ممسنی/تاریخ تولد شهریور ۱۲۶۱ روستای دلوار بوشهر تاریخ شهادت ۱۲ شهریور ۱۲۹۴او در کودکی استعداد زیادی در سوار کاری و تیراندازی داشت با اینکه سواد نداشت اما دنیا و بریتانیای کبیر شگفت زده شجاعت این شیر مرد ایرانی شدند با هجوم بی رحمانه قوای بیگانه در جنگ جهانی اول از شمال شوروی و جنوب انگلیس و ....و دولت بی کفایت و قوای ضعیف محمد علی شاه قاجار فرصت مناسبی برای استعمار ایران بود .ارتش بریتانیا با ۵۰۰۰ نیرو به بنادر جنوب هجوم آورد .اما جوانان با غیرتی چون رئیسعلی ۲۹ساله و خالو حسین دشتی با خون خود و افراد انگشت شمار دربرابر ارتش کلاسیک انگلیس از خاک و ناموس ایران دلیرانه دفاع کردند .قوای بیگانه هرگز نتوانست بر این جوانان پیروز شود ۹ماه کل شهر بوشهر در محاصره دلیران تنگستان بود انگلیس مجبور شد ۲۰۰۰۰هزار نیروی کمکی از هند و عراق راهی خلیج همیشه فارس کند اما شبیخون ها و جنگ های پارتیزانی جوانمرد دلوار آنان را ناکام می گذاشت .و ارتش کلاسیک شکست های مفتضحانه ای از این شیرمرد ایرانی می خوردند .سپس با بمباران ناجوانمردانه روستای دلوار را با خاک یکسان کردند اما باز نتوانستند شیر مردان تنگستان را تسلیم کنند. سرانجام دولت انگلیس به دولت مرکزی قاجار نامه ای داد تا به حکمیت مبلغ ۴۰۰هزار پوند در زمان فقر و گرسنگی مردم ایران به دلاور دلواری پیشنهاد بدهند تا دست از مبارزه بکشد و بگذارد قوای بیگانه انگلیس وارد شیراز و کل ایران بشود اما فرمانده جنگ رئیسعلی دلواری گفت ناموس و سرزمینم بهایش خون اجنبی است نه زر و زیور دنیا فرمانده ۳۲ساله هرگز عقب ننشست و هرگز باج به اجنبی نداد اما بالاخره در یکی از شبیخون ها فر انجمن فضولباشان ماهشهر...
ما را در سایت انجمن فضولباشان ماهشهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banjomanfozoulbashan9 بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 15:26

مطلب گذشته به اینجا ختم شد که بعد از واقعه 15خرداد42 و تبعید آیت الله خمینی و سکوت و رکود نهضت آقای حاج علوی هم مانند بسیاری دیگر به کارهای روزانه خود مشغول گردید و البته همچنان برای ماه محرم و رمضان جهت سخنرانی در مسجد حاج محمد رفیع از قم منبری دعوت میکردند و در کارهای اجتماعی و عام المنفعه مشارکت داشته و پیشتاز بودند. از طرفی گویندگان مذهبی که به این شهر می آمدند دیگر کاری به اوضاع و احوال سیاسی مملکت نداشته و اصلا نام آیت الله خمینی به فراموشی سپرده شده بود و این وضع ادامه و استمرار داشت تا اینکه در سال 1355در قم ملاقاتی بین آیت الله ربانی شیرازی که در آن زمان رهبری فعالیت های سیاسی و مبارزاتی را به عهده داشت و حاج آقای علوی صورت گرفت در آن دیدار آیت الله ربانی ضمن سلام و احوالپرسی و صحبت های مختلف خطاب به آقای علوی گفتند دوستان از شهامت و شجاعت و مبارزات شما در منطقه حساس نفتی بسیار تعریف کردند بنابراین خیلی دلم میخواست از نزدیک جنابعالی را ببینم و آگاه هستید در خوزستان به خصوص اهواز به علت بی تفاوتی روحانیون آنجا،هیچ حرکت چشمگیری دیده نمیشود مثل اینکه آقایان درد دین ندارند و آقای آیت الله خزعلی هم که گاهی به خوزستان میرفتند ایشان هم ممنوع المنبر شدند و حال از طرق مختلف با روحانیون در بعضی از شهرهای خوزستان تماس میگیریم یا جواب رد میدهند یا اصلا جواب نمیدهند. متاسفانه تحت عناوین مختلف حاضر به همکاری نیستند ولی با  توجه به روحیه مبارزاتی شما توقع همکاری و قبول این بار سنگین را از جنابعالی داریم،آقای حاج علوی گفتند اشکالی ندارد و در حد توان درخدمت اسلام هستیم.چه باید کرد؟آیت الله ربانی گفتند میخواهیم ابتدا بعضی از منبری های سرشناس را به دیار شما بفرستیم آقای علوی گفت انجمن فضولباشان ماهشهر...
ما را در سایت انجمن فضولباشان ماهشهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banjomanfozoulbashan9 بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 15:26

این بود مختصری از زندگی آقای حاج سید عبدالحسین علوی در قبل از انقلاب و اما بعد از انقلاب که از هر جهت مهمتر و شایسته ذکر است، آن هم در زمانیکه بگیر و ببندها و اعدام ها سرگرمی بعضی از خلق الله شده بود. بیش از دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مرحوم آیت الله ربانی شیرازی به ماهشهر آمدند در مدت اقامت آن بزرگوار تعدادی از جوانان به دیدن ایشان آمدند و اظهار داشتند آقا گویا در این شهر انقلابی صورت نگرفته زیرا طاغوتیان هنوز سرکار هستند، به وضع ساواکی ها  رسیدگی نشده در صورتیکه در تمام نقاط کشور دادگاه های انقلاب ایجاد شده در این شهر خبری نیست، در جواب آنان آیت الله ربانی فرمودند صبر کنید قطعا خواسته شما عملی خواهد شد. بعد از رفتن آنان آیت الله ربانی از آقای حاج علوی خواستند وارد کار شوند که آقای علوی ضمن تشکر معذرت خواستند و گفتند این وظیفه سنگینی است و در توان بنده نیست مرا معاف بدار و قبول نکردند آن گاه ایشان طی حکمی حقیر را مامور این کار کردند و بنده به این شرط که هر جور صلاح شهر بود عمل کنم موافقت کردم و روز بعد از رفتن آیت الله ربانی به عنوان شاهد گرفتن از حجت الاسلام آقای آل غفور امام جماعت مسجد ناحیه صنعتی که فردی متدین و از هر جهت احتیاط کار بودند و حاج آقای علوی دعوت کردم و به همراه آقای عبدالکریم زکی زاده به ساختمان ساواک که به تازگی ژاندارمری در آن مستقر شده بود رفتیم. در آنجا استوار دباغیان گرامی و گروهبان رزمیان که روزگاری امیر جنگ سروان محزون آن افسر پاک و باشرافت و شجاع و وظیفه شناس بود به استقبال آمده و به آقایان خیر مقدم گفتند و اعلام همکاری کردند و گفتند ما در خدمت انقلاب و روحانیت هستیم و چون متوجه شدند برای چه موضوعی آمده ایم، ابتدا آقایان را بر سر چاه انجمن فضولباشان ماهشهر...
ما را در سایت انجمن فضولباشان ماهشهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banjomanfozoulbashan9 بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 15:26